معنی گال هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
گال هدائن
سرخ شدن، گل انداختن
ادامه...
سرخ شدن، گل انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گاله دان
(لَ / لِ)
سلّه که زنان در آن گاله و ریسمان نهند. (آنندراج)
ادامه...
سلّه که زنان در آن گاله و ریسمان نهند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گاله دان
(لِ)
محلی است به سپاهان. (آنندراج)
ادامه...
محلی است به سپاهان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گال دادن
(یِ گَ تَ)
فریب دادن. بازی دادن:
تا جماعت مژده میدادند و گال
کای فرج بادت مبارک اتصال.
مولوی (از برهان قاطع چ معین)
ادامه...
فریب دادن. بازی دادن:
تا جماعت مژده میدادند و گال
کای فرج بادت مبارک اتصال.
مولوی (از برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویر گاله دان
گاله دان
سله ای که زنان در آن گاله و ریسمان نهند
ادامه...
سله ای که زنان در آن گاله و ریسمان نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گال دادن
گال دادن
فریب دادن، بازی دادن
ادامه...
فریب دادن، بازی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بل هدائن
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
ادامه...
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
فرهنگ گویش مازندرانی
نخل هدائن
انگلک کردن
ادامه...
انگلک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هدائن
شدت گرما و شرجی بودن هوا
ادامه...
شدت گرما و شرجی بودن هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
ماچ هدائن
بوسیدن، بوسه زدن
ادامه...
بوسیدن، بوسه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تل هدائن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
ادامه...
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هدائن
دقیق شدن، شیفته شدن
ادامه...
دقیق شدن، شیفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شل هدائن
خم برداشتن
ادامه...
خم برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فل هدائن
مال کسی را خوردن، پنهان کردن و انکار نمودن
ادامه...
مال کسی را خوردن، پنهان کردن و انکار نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
کل هدائن
انتهای دو چوب یا دو چیزی را به هم تکیه دادن، تکیه دادن، پوست انداختن، پوست انداختن مار یا درخت
ادامه...
انتهای دو چوب یا دو چیزی را به هم تکیه دادن، تکیه دادن، پوست انداختن، پوست انداختن مار یا درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
گس هدائن
رام شدن، تسلیم شدن
ادامه...
رام شدن، تسلیم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
محل هدائن
احترام گذاشتن به کسی توجه کردن، بها دادن بیش از اندازه
ادامه...
احترام گذاشتن به کسی توجه کردن، بها دادن بیش از اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی
لاس هدائن
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
ادامه...
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
فرهنگ گویش مازندرانی
بال هدائن
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
ادامه...
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
فرهنگ گویش مازندرانی
تاج هدائن
تازاندن
ادامه...
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
گاله هدائن
برخاستن دود و غبار ناگهانی از مکان یا چیزی
ادامه...
برخاستن دود و غبار ناگهانی از مکان یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
گل هدائن
زیرگیاهی گل ریختن، نشا کردن، فرو کردن قلمه یا شاخه ی گل.، از مسیر منحرف کردن فکر، گول زدن، گمراه کردن طرف مقابل
ادامه...
زیرگیاهی گل ریختن، نشا کردن، فرو کردن قلمه یا شاخه ی گل.، از مسیر منحرف کردن فکر، گول زدن، گمراه کردن طرف مقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا هدائن
چیزی مازاد در معامله دادن، پول نزول دادن، اضافه بار
ادامه...
چیزی مازاد در معامله دادن، پول نزول دادن، اضافه بار
فرهنگ گویش مازندرانی
باد هدائن
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
ادامه...
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
فرهنگ گویش مازندرانی
پاش هدائن
پخش کردن، پاشیدن
ادامه...
پخش کردن، پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاس هدائن
انبوه شدن، متراکم گشتن
ادامه...
انبوه شدن، متراکم گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تالم هدائن
به تاراج دادن
ادامه...
به تاراج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش هدائن
گوش دادن
ادامه...
گوش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جان هدائن
جان دادن، مردن
ادامه...
جان دادن، مردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکل هدائن
ور رفتن، چیزی را تکان دادن، کنده شدن و جدا شدن تکه ای از
ادامه...
ور رفتن، چیزی را تکان دادن، کنده شدن و جدا شدن تکه ای از
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاب هدائن
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
ادامه...
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گاندل هدائن
غلتاندن
ادامه...
غلتاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
گلی هدائن
برای جلوگیری از چرا کردن دام، قطعه چوبی کوتاه را که به دو
ادامه...
برای جلوگیری از چرا کردن دام، قطعه چوبی کوتاه را که به دو
فرهنگ گویش مازندرانی
هل هدائن
هل دادن، استفراغ کردن
ادامه...
هل دادن، استفراغ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی